[کتاب] – دیدم که جانم میرود
دیدم که جانم میرود خاطرهای کم نظیر از رفاقت دو نوجوان و پیوند ناگسستنی آنان است. ماجرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حال و هوای دفاع مقدس روایت می شود. زمانیکه دو نوجوان (حمید داودآبادی و شهید مصطفی کاظمزاده) با یکدیگر آشنا شده و این آشنایی باعث ایجاد دوستی عمیق و تاثیرپذیری آنان از یکدیگر می شود. تا جایی که واژه دوستی و رفاقت را بازنویسی می کنند!
+۱۱